یادداشت‌های مزمن

به پدر روحانی، مارلا و دیگران

یادداشت‌های مزمن

به پدر روحانی، مارلا و دیگران

پنج

سه شنبه ۱ دی ۱۳۹۴

پدر روحانی عزیز؛

یک هفته است که دارم فکر می‌کنم بیایم اینجا برایت بنویسم: "گاهی همه چیز بی‌اندازه بی‌اهمیت می‌شود پدر روحانی عزیز". و بعد به این فکر می‌کنم که بخواهم در ادامه‌اش چه چیزی را توضیح بدهم وقتی همه‌چیز بی‌اندازه بی‌اهمیت است گاهی وقتها. چند روزی باید بروم خودم را گم و گور کنم به گمانم. فکرم درست کار نمی‌کند. یک فکرهایی می‎آیند و می روند طوری که غروبها نمی‎فهمم چطور ولیعصر و مدرس و همت را از سر گذرانده‎ام و رسیده‎ام خانه و هیچ حواسم هم به آمپر بنزین نبوده است. بی قرارم انگار. نخِ بادبادکِ دلم را یک وقتی یک جایی رها کرده‌اند و حالا هی اینجا و آنجا تاب می‌خورد بی که به هیچ جایی بند باشد.

  • ۹۴/۱۰/۰۱
  • ایگرگ