یادداشت‌های مزمن

به پدر روحانی، مارلا و دیگران

یادداشت‌های مزمن

به پدر روحانی، مارلا و دیگران

ده

جمعه ۱۶ بهمن ۱۳۹۴

پدر روحانی عزیز؛

گاهی وقتها یادم می‌رود که باید به تو بنویسم و برایت بگویم که مثلن صبح دیروز فروغ روی باند فرودگاه مهرآباد پیاده شده بود و بعدازظهر امروز از باند فرودگاه امام پریده بود و رفته بود و من همه‌ی سی‌و‌شش ساعت گذشته را تهران بوده‌ام، اما خانه نبوده‌ام، در دسترس نبوده‌ام و جای دیدنش و مرور روزهای رفته ترجیح داده بودم نیایش و صدر و شریعتی و همت را رانده باشم و توی رستوران شیراز شام‌ام را خورده باشم و حواسم به پاکت سیگار توی جیبم باشد که ناغافل ته نکشد و شب را هم خانه‌ی مرتضی خوابیده باشم و هنوز هم دنیا به هیچ کجایم نباشد. پدر روحانی عزیز؛ از یک جایی به بعد باید از گذشته هم گذشت.

  • ۹۴/۱۱/۱۶
  • ایگرگ